عنوان: اصالت وجود در حکمت متعالیه
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
ارائهدهنده: وحدانی
دی ماه 1387
مقدمه
مسئله اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت پایه و اساس بسیاری از مسایل الهی است و یکی از آن دو اصلی است که آنها را راس کل معارف خوانده اند و نخستین کسی که این اصل مهم فلسفی را به طرز روشنی بیان کرده و بر اساس آن بسیاری از مسایل مربوط به ماوراء الطبیعه را حل نمود، مرحوم صدر المتالهین است .
نظر بسیاری از فلاسفه مشاء مانند ابن سینا و خواجه طوسی که چند قرن پیش از ملا صدرا می زیستند هما ن اصالت وجود بوده است و این مطلب از مباحثی که ایشان دارند مشخص است . در مورد بو علی به دلایلی که برای نفی ماهیت از واجب الوجود اقامه کرده اشاره می کنیم: وی وجود را اصیل و مفاض از علت نخستین دانسته و ماهیت در نظر او جز اعتباری و تابع وجود چیزی نیست .
مرحوم خواجه طوسی نیز در بحث امکان عبارتی دارد که بیانگر نظر او در این باب است و خلاصه آن این است:
صادر از اول ،همان وجود است و ماهیت در تحقق امر تبع و لازمه وجود است .
مسئله اصالت وجود یا ماهیت، برای اولین بار در کتاب های شیخ اشراق مطرح گردیده است ، او از طرفداران سفت و سخت اصالت ماهیت است و برای مدعای خویش دلایلی آورده و این دلایل در نظرملا صدرا دقیق و غیر قابل دفع جلوه کرده تا آنجا که در رساله شواهدالربوبیه خود اذعان کرده :
« ان للقائلین با عتباریه الوجود و کونه من المقولات الثانیه و الاعتباریت الذهنیه حججا قویه ،سیماما ذکره الشیخ الاشراقی فی حکمه الاشراق و التلویحات و المطارحات، فانها غیر قابل دفع ،و دقیق المسلک»
پس از وی مسئله اصالت وجود یا ماهیت در کتب فلسفی برای خود جای بزرگی باز کرده و هر دو طرف مسئله طرفداران جدی برای خود پیدا کرد .
پس از شیخ اشراق فرد شاخصی که طرفدار سر سخت اصالت ماهیت بوده و شدیدا از آن دفاع کرده، میر داماد استاد ملا صدرا است.
وی در اصالت ماهیت از شیخ اشراق هم متسلط تر بوده است .
از دیگر هواداران اصالت ماهیت ، سید صدر الدین معروف به سید سند است .
در ضمن باید گفت خود ملا صدرا در قسمتی از عمرش قائل به اصالت ماهیت بوده اما بعد از مکاشفه ای به قول دوم باز گشت
پس از ملا صدرا مسئله اصالت وجود اساس بحث هر فیلسوف الهی گردید و حل بسیاری از اشکالات مسائل ربوبی بر این مسئله استوار شد .
ملا صدرا با وجود مباحث بسیاری در این باب در هیچ کتابی مسائل مربوط به وجود خاصه اصالت آنرا مانند کتاب مشاعر مطرح نکرده است این کتاب در عین اختصار جامع ترین و فشرده ترین اثر او در این زمینه است .
از فلاسفه مسلمان که بگذریم موضوع فلسفه وجود و اصالت آن در فلسفه غرب نیز جایگاه بزرگی دارد تا آنجا که مکتبی تاثیر گذار یعنی اگزیستانسیالیسم بر اثر آن بوجود آمده است .
این فلسفه ابتدا توسط کیر کگارد ( soren kierkegaard) دانمارکی پایه گذاری شد وبا مرگ وی کاملا خاموش گردید . تا اینکه بعدا متجاوز از نیم قرن بوسیله یسپرس (karl jaspers) و مارتی هایدگر(martin heidegyre) فیلسوفان فعلی آلمان دو مرتبه زند شد . و خلاصه فلسفه وجود ، فلسفه ایست که بین بیست تا سی سال اول قرن اخیر میلادی در آلمان پیدا شده و از آنجا به فرانسه راه یافت.
تا پس از جنگ اخیر با تغییراتی دو مرتبه از فرانسه به آلمان باز گشته و از آنجا به سایرنقاط عالم رسیده است.
متفکران گفته شده و رهروانشان همواره کتبی در این باب تالیف کرده و می کنند . این مباحث مربوط به وجود و فلسفه واصالت آن امریست که همیشه در مشارب فلسفی غربی و شرقی ، اسلامی و غیر آن جریان داشته و دارد و تمام دانشجویان و علاقمندان به علوم فلسفی ناچار به تعمق و تفحص در این زمینه می باشند .
تحریر محل نزاع:
تقریبا اکثر کتب فلسفی قبل از ورود به بحث اصالت وجود مقدمه ای ذکر کرده اند پیرو این امر من هم در اینجا از مقدمه ی عالم گرانقدر علامه طباطبایی استفاده می کنم که به اختصار چنین است :
بعد از پذیرفتن اصل واقعیت ، به این نکته پی می بریم که هر واقعیت خارجی در ظرف ذهن به دو امر تحلیل می شود یکی از آن دومفهوم هستی است که مشترک بین تمام قضایای ذهنی است که در مقام حکایت از واقعیت خارجی می باشد و دیگری مفاهیم ما هوی است که بیانگر چیستی آن حقایقند .
در اینجا این سوال به ذهن متبادر می شود که چگونه واقعیت واحد خارجی در ظرف ذهن به دو معنا منحل می شود و این دو معنا که با اثبات اشتراک معنوی وجود، تغاییر و تمایز آنها مسلم است چگونه حاکی از واقعیت خا رجی هستند ؟
اگر گفته شود :این دو معنا هیچ یک حکایت از جهان خارج نمی کند ،سفسطه که بطلان آن آشکار است لازم میآید ، زیرا معنای آن انکار هر گونه واقعیت عینی می باشد و اگر گفته شود : هر یک از این دو به عنوان یک معنای حقیقی حاکی از مصداقی مختص به خود هستند ، در این صورت نیز آنچه در حکم سفسطه است لازم میآید ، زیرا مستلزم این است که هر حقیقت خارجی در عین آنکه یکی است دو حقیقت باشد .
بنابراین چاره ای نیست جز اینکه گفته شود : تنها یکی از این دو مفهوم حاکی از آن مصداق خارجی بوده و دیگری مغهوم تبعی است که بالعرض به آن واقعیت انتساب می یابد .قائلین به اصالت ماهیت کسانی اند که معتقدند آن واقعیت خارجی ، مصداق مفاهیم ما هوی است و معنای وجود صرف ، مفهوم بی مصداقی است که از واقعیت های ما هوی انتزاع می شود و قائلین به اصالت وجود معتقدند که واقعیت خارجی مصداق مفهوم هستی است و ماهیات امور تبعی هستند که از نظر به حدود و مراتب وجودات خارجی دریافت می گردند.
با این مقدمه وارد اصل بحث و بررسی دلایل آن می شویم
برای اثبات اصالت وجودبراهین متعددی اقامه شده است.ملا صدرا در مشاعر با هشت برهان اصالت وجود را اثبات کرده است.حکیم سبزواری به وجوه ششگانه اکتفا کرده ومطلب را پایان داده است،ولی برخی ازاین براهین شکل مصادره به مطلوب دارد.
ما در اینجا براهینی را که ملا صدرا در کتب خود برای اصالت وجود اقامه کرده می اوریم:
نخستین برهان اصالت وجود
ملا صدرا نخستین برهان را چنین اقامه میکند
ان حقیقه کل شئ هو وجوده الذی یترتب علیه اثاره و احکامه ،فالوجود اذن احق الاشیاء بان یکون ذا حقیقه،اذ غیره به یصیر ذا حقیقه فهو حقیقه کل ذی حقیقه،ولایحتاج هو فی ان یکون ذا حقیقه،الی حقیقه اخری فهو بنفسه من الاعیان و غیره اعنی الماهیات به فی الاعیان لا بنفسها
ماهیات و مفاهیمی مانند انسان و درخت و ... در صورتی منشا اثار می باشند که از حیطه مفهوم مجرد بیرون امده و در خارج تحقق یافته و بطور حمل شایع بر فردی خارجی حمل شوند و مادامیکه هر یک از انها دارای چنین فردی نباشد منشا اثر نخواهد بود.
بنابراین اگر خود ماهیت منشاء اثر بود باید در تمام احوال حتی در مقامی که مفهومی بیش نیست و به صورت حمل اولی بر خود حمل می شود دارای اثار باشد،در حالیکه این مطلب کاملا روشن است که مفاهیم مجرد از تحقق خارجی،دارای کوچکترین اثاری نیست و تا تحقق خارجی پیدا نکرده انتظار هر نوع اثر از ان بی جاست. پس معلوم است که در منشاء اثار بودن ماهیت ،پیوسته باید چیز دیگری که از سنخ ماهیت نباشد به ان ضمیمه گردد تا انرا منشاء اثار قرار دهد و چنین چیزی که غیر از سنخ ماهیت است یا وجود است یا عدم.
پر واضح است که عدم،
صلاحیت این کار را ندارد پس ناچار وجود است که به ان عینیت می بخشد.
برهان دوم
اگر وجود تحقق خارجی نداشته باشد،ماهیتی از ماهیات تحقق وثبوت خارجی پیدا نمی کند.این برهان تقریبا به اولی قابل برگشت است.
برهان سوم
یک ماهیت دو نوع وجود دارد: یکی وجود خارجی که ماهیت را در خارج جزء اعیان قرار داده و ان را منشاءاثر می سازد ماهیت با وجود اصالت و تحقق پیدا می کند،دیگری وجود ذهنی که ماهیت در ان با وجود ظلی و تبعی تحقق پیدا می کند و این دو موجود از نظر ماهیت با هم یکسان بوده و اختلاف فط از ناحیه وجود است.
به عبارت دیگر انچه که در خارج است با تمام واقعیت خود وارد ذهن ما شده است و این همان حقیقتی است که ادله وجود ذهنی ما را به سوی ان سوق می دهد و هر گونه نظری بر خلاف ان جز سفسطه نخواهد بود.
برهان چهارم
هر ماهیتی در حد ذات جزخودو ذاتیات خویش چیزی را واجد نیست و اما کلیت و امکان انطباق بر کثیرین از اموری است که در مرتبه ی بعد عارض ماهیت می گردد به این معنی هر ماهیتی پس از مرحله ی ذات و ذاتیات در نظر عقل شایستگی دارد که بر بیش از یک فرد صدق کند بنابراین اگر مجعول و صادر از جاعل ،همان ماهیت باشد باید گفت هیچ ماهیت امکانی در مرتبه ی ذات واجد تشخص و جزئیت نیست .هرگاه وجود یک امر اعتباری باشد و در خارج برای او عینیتی نباشد در این صورت هیچ ماهیتی لباس تشخص به تن نخواهد کرد ،زیرا ملاک جزئیت امری است خارج از ماهیت و مفاهیمی کلی ،واگر وجود که غیر از وجود است اعتباری و انتزاعی باشد پس ملاک تشخص چیست؟
انچه اصیل است )ماهیات )ابی از صدق بر کثیرین نیست بلکه انچه که ملاک اتصاف به جزئیت است امری است حقیقی.
برهان پنجم
ابتدا در توضیح باید گفت حمل بر دو قسم است :
1-حمل اولی ذاتی 2- حمل شایع صنایی
منظور از حمل اولی این است که بین موضوع و محمول در مقام مفهوم اتحاد و یگانگی باشد و منظو ر از حمل شایع این است که دو چیز متغایر المفهوم را بر یکدیگر حمل کنیم از انجا که موضوع و محمول اتحاد وجودی دارند و با یک وجود متحقق می باشند.در چنین حملی تغایر مفهومی که شرط اول است وجود دارد اما در مورد شرط دوم ،اگر وجود یک امر اعتباری بوده در این صورت شرط دوم حمل که همان اتحاد است وجود نخواهد داشت زیرا هدف حمل یا اتحاد دو مفهوم است یا هدف اتحاد در وجود و تحقق است ،خلاصه مفاهیم مختلف به رشته ای احتیاج دارد که همه ی این اختلاف ها را در خد هضم کند و یک چنین چیزی جز وجود نخواهد بود .
برهان ششم
خلاصه ی این برهان این است که بنابر اصالت ماهیت لازم می اید که امور غیر متناهی به صورت امر بالفعل میان مبدا و منتها قرار گیرد .
برهان هفتم
اصالت ماهیت با قول به تشکیک سازگار نیست زیرا تمایز دو ماهیت گاهی به تمام ذات است مانند تمایز اجناس عالیه که همه ی متباینات من جمیع جهات می باشند و ما به الاشتراک ذاتی ندارند تا به مابه الامتیاز ذاتی نیاز یابندو گاهی تمایز به بعض ذات است و گاهی تمایز به بعضی از امور خارج از ذات انجام می گیرد که از نظر جهات خارجی با هم تمایز دارند ،پس با پذیرفتن اصل چنین تمایز مرکز ان همان وجود خواهد بود یعنی یک ماهیت گاهی با وجود کامل تحقق پیدا می کند و گاهی با وجود ناقص که هر دو موجود در اصل ماهیت کمبودی ندارند.
چرا تشکیک در ماهیت جایز نیست،استوار ترین برهان ان همان است که شیخ الرئیس بیان کرده است ،و خلاصه ی آن این است که هر گاه بین افراد در نفس ذات و ماهیت ،تفاضل و شدت و ضعف باشد در این صورت یا کمال در حد ذات و حد ماهوی اخذ شده است ،در این صورت ناقص داخل در ان نخواهد بود و یا نقص در مقام ذات اخذ خواهد شد در این صورت فرد کامل از تحت ان خارج خواهد بود و اگر گفته شود که کمال و نفس هردو در مقام ذات اخذ نشده بلکه هردو از مقام ذات بیرون می باشد در این هنگام تشکیک در ماهیت نخواهد بود .
و می دانیم که علت مقدم بر معلول است و تقدم علی داردخواه از یک نوع باشند مانند علیت اتشی بر اتش دیگر یا از دو جنس مانند علیت عقل اول برای عقل دوم دلیل بر چنین تقدم همان صحت تخلل است البته تقدم زمانی در علت صحیح نیست زبرا نتیجه ی آن انفکاک معلول از علت تامه است که در جای خود مقرر شده که محال است .
از این مقدمات می توان اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت را استنباط نمود زیرا بنابر اصالت وجود ماهیت این دو اتش که یکی علت و دیگری معلول است با هم تفاوتی ندارند و اختلاف به ظهور و وجود انها است ،یعنی وجود متقدم از اتش علت است و وجود متاخر از ان معلول است.
ولی اگر وجود را اعتباری و ماهیت را اصیل در تحقق بدانیم در این صورت یا منکر تقدم یا تاخر می شویم که این مخالف با ادراک فطری و تسلیم فلاسفه ی جهان است و یا اینکه مرکز اختلاف را ماهیت بدانیم یعنی ماهیت اتش متقدم را علت و ماهیت اتش متاخر را معلول بدانیم در این صورت نتیجه ی ان تشکیک در ماهیت است که جایزنیست زیرا اگر تقدم مقوم ماهیت اتش است در این صورت متاخر اتش نیست و اگر متاخر را مقوم دانستیم در این صورت متقدم اتش نیست و هر دو خلاف فرض است از اینجا روشن می گردد که جمع بین اصالت ماهیت و قول به تشکیک جمع میان دو نقیض است زیرا انچه که اصیل است محل تشکیک نیز است اگر ماهیت اصیل باشد ،باید محل وقوع تشکیک همان باشد در صورتی که بنا بر برهان قبل ماهیت تشکیک بردار نیست یعنی نمی توان برای یک ماهیت کمال و نقص و شدت و ضعفی تصور نمود زیرا مقام ماهیت مقام ذات و ذاتی است،در این صورت هرکدام را در نظر بگیریم جزو ذات خواهد بود و مقام جنس و فصل را اشغال خواهد کرد و ماهیت با قید کمال نسبت به ماهیت با قید نقص دو ماهیت خواهد بود نه یک ماهیت . در صورتی که معنی تشکیک این است که دو شئ متوافق الماهیه دارای کمال و نقص باشندنه دو شئ مختلف الماهیه.
علامه طباطبایی در کتاب خود نهایه الحکمه برهان اصالت وجود این گونه بیان می کند:
هر چیزی را در نظر بگیریم در صورتی واقعیت دارد که وجود بر ان حمل شود . هر امری درصورت تحقق باید موجود باشد و وجود بر ان حمل شود . در غیر این صورت نابود و بی واقعیت است و این نشان می دهد که انچه در ازای واقعیت اشیا است و واقعیت اشیا مصداق بالذات ان می باشد همان وجود است . و اما ماهیت چیزی است که اگر به وجود متصف گردد دارای واقعیت می شود و اگر وجود از ان سلب شود نیست محض می باشد. این نشان می دهد که ماهیت ذاتا اصالت و واقعیت ندارد بلکه به عرض وجود دارای اصالت و واقعیت می شود. بنابراین،همان گونه که حکمای مشاء گفته اند وجود اصیل است و ماهیت اعتباری می باشد ،یعنی وجود ذاتا موجود است ولی ماهیت به واسطه وجود و به عرض ان موجود می باشد.
دلائل اصالت ماهیت(شبهات اصالت وجود)
آغازگر و راس این گروه شیخ اشراق است،او با وجود اعتقاد به اصالت ماهیت در باره واجب الوجود ، وجود را اصیل دانسته است.
او دلائلی بر مدعای خود اقامه کرده است که شبهاتی اند که اصالت وجودی ها انها را رد کرده اند.ملا صدرا هم در کتب خود اسفار و مشاعر آنها را گرد اوری کرده است.
البته رد اکثر این شبهات با توجه به اصول حکمت متعالیه روشن است:
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |